روایاتی است که دلالت می کند بر آنکه ذات پرعظمت حضرت بقیة الله(عج) واسطه ى فیض بین خداوند تبارک وتعالى وسایر مخلوقات عالم است و وجود قدسیش، رحمت برای عالمیان بوده، فیض بخش به جمیع ماسوی الله می باشد.
حدیث لوح حضرت فاطمه، علیها السلام است که بسیاری از محدثین بزرگوار شیعه، من جمله، شیخ جلیل القدر، (محمد بن ابراهیم نعمانی) رحمه الله، در باب چهارم (کتاب الغیبة) ، و فقیه بلند اندیش وعالی مقام (شیخ مفید) رضوان الله تعالى علیه، در کتاب (الاختصاص)، ومرحوم (شیخ صدوق)، قدس سره، در جلد دوم (کمال الدین) ، وثقة الاسلام (کلینی)، اعلی الله مقامه، در (اصول کافی)، نقل کرده اند.
اینک ترجمه حدیث را از روی نسخه ى کافی، نقل می کنیم:
ابی بصیر از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده که فرمودند: پدرم به جابر بن عبد الله انصاری فرمود: من با تو کاری دارم، چه موقع برای تو آسانتر است که در خلوت، از آن موضوع سوال کنم؟
جابر عرض کرد:
شفاعت، اقسامی دارد که برخی نادرست و ظالمانه و برخی صحیح و عادلانه است. شفاعت غلط، برهم زننده ی قانون و ضد آن است ولی شفاعت صحیح حافظ و تأئید کننده قانون است.
آیات و روایات زیادی از طریق شیعه و سنی وجود آن را اثبات می کند که خود بردو گونه است:
1- شفاعت "رهبری" یا شفاعت "عمل" که شامل نجات از عذاب و نیل به حسنات و حتی بالا رفتن درجات می شود.
2- شفاعت "مغفرت" یا شفاعت "فضل" که تأثیر آن در از بین بردن عذاب ها و مغفرت گناهان است و حداکثر ممکن است سبب وصول به حسنات و ثواب ها هم بشود، ولی بالا برنده ی درجه شخص نیست.
دراین فرصت به توضیح هر یک و ضرورت آن ها می پردازیم:
ایام خجستهی میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فرصتی را برای نزدیکتر کردن امت اسلام به یکدیگر فراهم کرده است. اندیشه اتحاد مسلمین برخلاف آنچه عدهای گمان کردهاند مسئلهی جدیدی نیست. علاوه بر دستور صریح قرآن کریم، مورد توجه و تأکید پیامبر اعظم و اهل بیت عصمت و طهارت به ویژه مولانا امیرالمؤمنین میباشد.
میدانیم که امت اسلام پس از رحلت حضرت پیامبر دچار دودستگی شد و پس از مدتی این دو دسته خود به فرقههای دیگر تقسیم شدهاند. بسیاری از این فرقهها و مکتبها در طول تاریخ از بین رفتند؛ ولی تعدادی همواره بودند و هستند. شیعیان اهل بیت، زیدیها، اسماعیلیها، حنفیها، مالکیها، شافعی ها و حنبلیها فرقههای اصلی در زمان ما هستند.
اینکه این اختلاف چرا به وجود آمد و حق با چه کسی بود، مباحثی است که در دانش کلام (عقائد) و تاریخ بارها مورد بررسی قرار گرفته و میگیرد. اما به هر حال اختلاف وجود دارد و این واقعیتی است که نمیشود انکار کرد.
حال چه باید کرد؟ آیا هر دستهای باید دائماً در درگیری و کشمکش با دستههای دیگر زندگی کند؟ بیتردید این حکمی خرد پسند نیست و اگر دستوری از شارع نباشد، هرگز عقل به آن فرمان نمیدهد. علاوه بر آن مورد علاقهی شدید دشمنان اسلام است و راه را برای اهداف آنان هموار مینماید. پس چرا عدهای از مسلمانان - چه شیعه و چه سنی - دائماً در حال برافروختن آتش اختلاف و کینه در میان امت هستند؟
اگرچه برخی سبب این مسئله را تحریکات دشمنان اسلام میدانند اما تردیدی نیست که تا وقتی ما خودمان به دنبال تفرقه هستیم، آنان هم هیزم بیار این معرکه میشوند! مسئلهی تنازعات ما سالها قبل از استعمار بیگانگان شروع شده و منشا داخلی آن پررنگ تر است.
خدای متعال در سوره آلعمران میفرماید: «واعتصموا بحبلالله جمیعاً و لاتفرقوا (آل عمران/103)؛ همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید».
ریسمان الهی ریسمانیست که از جانب خدا برای نجات بشریت از چاه گمراهی افکنده شده و شامل قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم – که قرآن به آن فرمان داده میشود.
اگرچه – به عقیده ما – همه امت اسلام موظف هستند که علاوه بر قرآن و سنت پیامبر به اهلبیت هم تمسک جویند – به دلیل حدیث ثقلین و برخی احادیث معتبر دیگر – اما حالا که اهل سنت، اهل بیت را – در عین احترام – مرجع مشکلات علمی و عملی خود قرار دادهاند، نمیتوانیم از تمسک به قرآن و سنت مشترک پیامبر نام نبریم.
اتحاد نیازمند محوریست که طرفین بر سر آن توافق نظر داشته باشند و اگر ما روی قرآن کریم و سنت مشترک پیامبر اتحاد کنیم، مشکلات بسیاری از سر راه امت برداشته میشود.
«فإن تنازعتم فی شیء فردّوه إلی الله و رسوله (نساء/59)؛ اگر در موردی با هم کشمکش کردید به خدا و رسول او مراجعه کنید».
روشن است که اکنون که پیامبر در میان ما نیستند، وظیفه ما رجوع به قرآن و سنت آن حضرت است و میدانیم که برخی مطالب را اهل سنت، از سنت حضرت میدانند که شیعیان آن را قبول ندارند و همچنین ما شیعیان مطالبی را از سنت حضرت میدانیم که آنها قبول ندارند. روشن است که این دسته از مسائل باید مورد گفتگو و مباحثه باشد، اما تا توافقی پیدا نشده نمیتوان آن را محور اتحاد قرار داد. بنابر این راهی جز قرآن و سنت مشترک پیامبر نمیماند.
برخلاف کسانی که به علت مطالعه زیاد روی موارد اختلافی، گمان میکنند ما با اهل سنت مشترکات اندکی داریم؛ موارد اشتراک بیشتر از موارد اختلاف است. بلکه حضرت آیتالله سبحانی فرمودهاند موارد اشتراک بیشتر از موارد اختلاف است.(ایشان این مطلب را از علامه سید شرفالدین هم نقل میکنند.)
قرآن کریم میفرماید:«وأطیعوالله و رسوله و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحُکُم و اجروا إن الله مع الصابرین(انفال/46)؛ و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید و نزاع(کشمکش) نکنید تا سست نشوید و قدرت شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است».
توجه کنید! آیه نمیگوید اختلاف بد است؛ میفرماید نزاع نباید باشد. چرا که قدرت اسلام را میشکند. پس به تصریح قرآن تنازع ممنوع است.
برخی گمان کردهاند که معنای اتحاد مسلمین اینست که ما از معتقدات شیعه کوتاه بیاییم. این اشتباه بزرگی است. شعار یکی شدن فرقههای مسلمین نه مطلوب است و نه میسور. مطلوب نیست چون راهی جز رها کردن مختصات هر مذهب برای آن وجود ندارد و ما هرگز اجازه نداریم تشیع را رها کنیم و میسور نیست چون هیچ کس بدان عقیده ندارد.
بنابراین هم باید مرزها را بشناسیم تا خدای ناکرده از خطوط ممنوعه مکتبمان تجاوز نکنیم و هم باید محورهای اتحاد را شناسایی کنیم تا تلاشهایمان به نتیجهی مطلوب برسد.
در پایان بجاست که یادی از فقیه بزرگ و مرجع عظیم شیعه مرحوم آیت الله العظمی بروجردی نماییم که از بزرگانی بودند که نسبت به مسئلهی اتحاد مسلمین عنایت زیاد داشتند. مرحوم علامه ی شهید آیتالله مطهری- که خود از منادیان مسئلهی وحدت بودند(1)- در این باره میفرمایند:
« یکی از مزایای مرحوم آیتالله بروجردی، توجه و علاقه ی فراوانی بود که به مسئلهی وحدت اسلامی و حسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامیه داشت. این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامی آشنا بود، میدانست که سیاست حکام گذشته در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف چه اندازه تأثیر داشته است و هم توجه داشت که در عصر حاضر نیز، سیاستهای استعماری از این تفرقه حداکثر استفاده را میکنند و بلکه دامن میزنند و هم توجه داشت که بعد و دوری شیعه از سایر فرق سبب شده که آنها شیعه را نشناسند و دربارهی آنها تصوراتی دور از حقیقت بنمایند. به این جهات بسیار علاقهمند بودند که حسن تفاهمی بین شیعه و سنی برقرار شود که از طرفی وحدت اسلامی که منظور بزرگ این دین مقدس است به جامعه تسنن که اکثریت مسلمانان را تشکیل میدهند معرفی شود.
از حسن تصادف چند سال قبل از زعامت و ریاست معظمله که هنوز ایشان در بروجرد بودند « دارالتقریب بینالمذاهبالاسلامیه » به همت جمعی از روشنفکران سنی و شیعه تأسیس شد. معظمله در دورهی زعامت خود تا حد ممکن با این فکر و با این مؤسسه همکاری کرد. باری اولین بار بعد از چندینصد سال بین زعیم روحانی شیعه و زعیم روحانی سنی شیخ عبدالمجید سلیم و بعد از فوت او به فاصلهی دو سه سال شیخ محمد شلتوت مفتی مصر و رئیس جامعهی ازهر، روابط دوستانهای برقرار شد و نامهها مبادله گردید.
قطعاً طرز تفکر معظمله و حسن تفاهم که بین ایشان و شیخ شلتوت بود، مؤثر بود در اینکه آن فتوای تاریخی معروف را در مورد به رسمیت شناختن مذهب شیعه بدهد.
معظمله را نباید گفت نسبت به این مسئله علاقهمند بود، بلکه باید گفت عاشق و دلباختهی این موضوع بود و مرغ دلش برای این موضوع پر میزد. عجیب اینست که مرحوم آیتالله بروجردی قبل از حادثهی قلبی دوم که منجر به فوت ایشان شد و بعد از حملهی قلبی اول وقتی که به هوش آمدند قبل از توجه به حال خود، موضوع تقریب و وحدت اسلامی را طرح میکنند و میگویند که من آرزوها در این زمینهها داشتم.»(2)
پی نوشت:
1) اخیراً کتابی از آثار ایشان درست شده به نام اتحاد اسلامی که انتشارات صدرا آن را چاپ کرده است.برای مطالعه درباره دیدگاههای آن بزرگمرد به آن مراجعه کنید.
2) شش مقاله/صفحات 260-261.
با تشکر از
سید محمد مهدی رفیعی(مدرس حوزه قم)
امام علی علیه السلام میفرمایند: «خانهای که در آن قرآن خواندهشود و ذکر خدای عزوجلّ (و یاد او) در آن بشود، برکتاش بسیار گردد و فرشتهگان در آن بیایند و شیاطین از آن دور شوند و برای اهل آسمان میدرخشند چنانچه ستارگان برای اهل زمین میدرخشند و خانهای که در آن قرآن خواندهنشود و ذکر خدای عزوجلّ در آن نشود برکتاش کم میشود و فرشتهگان از آن دور شوند و شیاطین در آن حاضر شوند».
عارف مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در بیانی، معنای غیبت حضرت ولی عصر(عج) را اینگونه تشریح میکنند:
سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟
بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچهای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور میکنند.
بچه جلب ویترین مغازهها میشود و دست پدر را رها میکند و در بازار گم میشود و وقتی متوجه میشود که دیگر پدر را نمیبیند، گمان میکند پدرش گم شده است. در حالی که در واقع خودش گم شده است. انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را میگیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلائق جلب متاعهای دنیا شدهاند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شدهاند.
امام زمان (عج) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشتهایم. امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را. او حاضر است. چشمت رو که اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می بیند. خلاصه نگو آقا غایب است. تو نمی بینی.
برگرفته از کتاب « امام زمان (عج) در کلام اولیای ربانی/مهدی لک علی آبادی/ ص 30