* احترام به فرزندان رسول خدا
آنگاه فاطمه (علیهاالسلام) به سوی انصار نظر افکنده فرمودند: ای گروه جوانمردان و ای بازوان دین و یاران اسلام! این چه چشمپوشی و سهلانگاری است که در حق من روا میدارید و نسبت به ظلمی که به من میشود در خواب غفلتید؟! آیا پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی فرمود: هر انسانی در فرزندانش حفظ میشود؟ (یعنی اگر میخواهید جانب کسی را محترم بشمارید بعد از او به فرزندانش احترام کنید.) چه زود این عمل را انجام دادید؟ دست مرا از فدک کوتاه نمودید؟ و برای امری که وقت آن نشده شتابان شدید؟ ای گرده انصار! شما را قدرت و طاقت این هست که خواسته مرا برآورده کنید.
آیا می گویید محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مرد و رفت و دیگر خبری نیست؟ نه، این امر بزرگی است که شکافش گسترش مییابد و رخنهاش بازتر میگردد و پیوستگیهایش از هم میگسلد.
و کم کم به قهقرا و جاهلیت برمیگردید آری زمین در غیبت او تاریک و ستارگان در مصیبتش گرفته و آرزوها نومید و کوهها فرو هشته و حریم او بیارزش و حرمت او زایل گردید. پس به خدا قسم این است آن بلای بزرگ و مصیبت عظمی که مانندش نیامده و نازل نگشته است.
* عمل به قرآن بعداز پیامبر
این کتاب خداست که هر صبح و شام بر در خانههای شما فریاد میزند و با آواز بلند و تلاوت و فهماندن آن اعلان میدارد که انبیاء قبل هم میمردند و این حکم الهی و قضاء حتمی بر آنها هم وارد میشد؛ آنجا که میفرماید: « و ما محمد الارسول. . . » محمد نیست مگر فرستادهای که بیش از او نیز فرستادگانی آمدهاند و گذشتهاند. آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به دوران جاهلیت گذشته خود برمیگردید؟ و هر کس به گذشته خود برگردد، (از دین خارج گردد) هرگز زیانی به خداوند نیاورد و به زودی خداوند پاداش سپاسگزاران را خواهد داد.
* طلب یاری از مردم
ای وای از گروه اوس و خزرج! آیا میراث مرا ببلعند در حالی که شما را میبینم و صدای شما را میشنوم و شما با هم جمع و پیوستهاید؟! این درخواست من است که شما را فرا گرفته و این خبردادن من است که شما را شامل شده (و من از شما یاری میطلبم.)
شما دارای افراد زیاد و قدرت فراوانی هستید و سلاح جنگی و تجهیزات در دست شماست! درخواست من به شما میرسد ولی جواب نمیدهید و فریاد من به گوشتان میرسد ولی به فریادم نمیرسید؛ در حالیکه شما به استقبال دشمن در جنگها معروفید و شما را به خیر و صلاح میشناسند.
شما برگزیدگان و منتخب جامعهاید، با اعراب جنگیدهاید و رنج و تعب بسیاری متحمل شدهاید.
شما با گروههای زیادی درگیر شدهاید و بدون هیچ ضعفی، شجاعان را دفع کردهاید. ما فرار نکردیم و شما هم فرار نکردید. هر چه را که ما امر کردیم پذیرفتید تا به دست ما اهل بیت، سنگ آسیای اسلام به چرخش درآمد و نتایج و بهرههایش زیاد شد.
بینی شرک به خاک مالید و طغیان تهمتها فرو نشست و آتش کفر به خاموشی گرایید؛ آشوب فتنهها آرام و نظام دین منسجم گردید. پس شما چرا بعد از روشنی راه بیراهه رفتید و چرا حق را پنهان کردید، بعد از اینکه اٌشکار شده بود و چرا عقب گرد کردید و بعد از ایمان مشرک شدید.
آیا شما با مردمی که پیمان خود را شکسته و برای بیرون کردن پیامبر تصمیم گرفتهاند، نمیجنگید با آنکه آنها اول جنگ را شروع کردهاند؟ آیا از آنان میترسید در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید اگر ایمان آورده باشید؟ (یعنی چرا وقتی این گروه غاصب خلافت، پیمان خود را شکستند و به عهدی که درباره امیرالمومنین (علیه السلام) با رسول خدا داشتند وفا نکردند، شما با آنها نمیجنگید و از امیرالمومنین دفاع نمیکنید؟)
آگاه باشید من شما را چنین میبینم که به رفاه طلبی و زندگی راحت متمایل گشته و آن کس که برای زمامداری سزاوار است دور ساخته و به راحتی و آسایش روی آورده و خود را از ضیق و تنگی نجات دادهاید.
پس آنچه را که فرا گرفته بودید کنار گذاشته و آنچه آشامیدنش آسان بود، بیرون ریختید. پس اگر شما و تمامی کسانی که در روی زمین زندگی میکنند کافر شوند،بدانید که خداوند بینیاز و ستوده است.
* اتمام حجت با مردم
آگاه باشید آنچه را گفتم با آگاهی نسبت به شما است که شما انگیزه یاری ندارید و نیرنگ و فریب، دلهایتان را فرا گرفته است؛ ولیکن این سخنان خروشی بود که از جان برآمد و آهی بود که از خشم برخاست، کاسه صبر لبریز، و عقدههای سینه باز و حجت بر شما تمام شد. پس این شما و این شتر خلافت! لجامش را محکم بگیرید و بتازید. اما بدانید پشتش زخمی و پایش لنگ و عار و ننگش همیشگی است. نشان خشم الهی بر آن خورده و عیبش ابدی است.
خلافتی که به آتش برافروخته الهی پیوسته، آتشی که بر دلها احاطه کند؛ در حالی که کلیه اعمال شما در پیش چشم پروردگار است و به زودی ستمگران خواهند دانست که در چه جایگاهی رجوع میکنند. من دختر پیامبر شمایم که شما را از عذاب سخت آینده بیم داد. پس هر چه میخواهید بکنید. ما هم کار خودمان را میکنیم و منتظر باشید که ما هم منتظریم.
چوناینخطبه، بطوریکهدر ذیلاشارهمیشود، با سندهایمتعددیاز معصوم(ع) و یا تالیمرتبهمعصوم، حضرتزینبـ صلواتالله علیها ـ نقلشده، مفاد آنبر ما حجتاست؛ اگرچهبهعنوانخطابهایراد شدهاست. بنابراینباید نظریبهسند آننماییمو آنگاهبرایروشنشدنمعنایخطبه، مختصریاز تاریخفدکو هدفاز تعقیبآنرا بیانکنیم.
ابوبکر جوهری، عالم، محدث، ماهر در ادبیات، پرهیزکار و مورد وثوقاست؛
1 ـ جوهریاز محمد بنزکریا از جعفر بنمحمد بنعمارهاز پدرشاز حسنبنصالحبنحیاز دو تناز اهلبیتبنیهاشماز زینبدختامیرالمؤمنیناز مادرشصدیقه طاهرهـ صلواتالله علیهمـ .
2 ـ جوهریاز جعفربنمحمد بنعمارهاز پدرشاز جعفر بنمحمد بنعلیبنالحسینـ صلواتالله علیهمـ .
(س) ـ جوهریاز عثمانبنعمرانفجیعیاز نائلبننجیحاز عمر بنشمر از جابر جعفیاز ابیجعفر محمدبنعلی(امامباقر) ـ صلواتالله علیهمـ .
4 ـ جوهریاز احمدبنمحمد بنیزید از عبدالله بنحسن، معروفبهعبدالله محضبنفاطمهبنتالحسینو ابنالحسنالمثنی.
علیبنعیسیاربلیاز بزرگانعلمایامامیهدر کشفالغمهاینخطبهرا از کتابسقیفهجوهرینقلنمودهو چنینگفتهاست: منخطبهرا از کتابسقیفهتألیفاحمدبنعبدالعزیز جوهرینقلمیکنمو
مسعودینیز در کتابمروجالذهببهخطبهاشارهنمودهاست. ابوالفضلاحمد بنابیطاهر از دانشمندانعصر مأمونعباسیمتولد سال204 نیز در کتاببلاغاتالنساء آنرا بهچند سند روایتکردهاست.
1 ـ راویمیگوید منبا ابوالحسینزید بنعلیبنالحسین(ع) در مورد گفتگویفاطمهـ صلواتالله علیها ـ با ابوبکر هنگامیکهحضرترا از تصرّففدکبازداشت، مذاکرهکردمو گفتم: عامهدر مورد اینخطبهسخنیدارند و آنایناستکهمیگویند : اینخطبهانشایابوالعینا استو ربطیبهصدیقه طاهرهـ صلواتالله علیها ـ ندارد زید در پاسخگفت : منخود بزرگانخاندانابیطالبرا میدیدم کهاینخطبهرا از پدرانخود نقل
2 ـ اینخطبهرا حسنبنعلواناز عطیهعوفیو او از عبدالله بنالحسناز پدرشنقلکردهاست.
مؤلفبلاغاتالنساء از قولراوینقلمیکند کهزید گفت: چگونهروا نمیدارند اینسخنفاطمه(س) باشد در صورتی
3 ـ جعفر بنمحمد کهدر مصر استو او را در رافقهدیدمکهاز پدرشاز موسیبنعیسیاز عبیدالله بنیونساز جعفر احمر از زیدبنعلیبنحسیناز عمهاشزینبدختر امیرالمؤمنینعلیبنابیطالبـ صلواتالله علیهمـ حدیثکرد.
ابوالفضلاحمد بنابیطاهر میگوید
اینخطبهاز طریقخاصه، سید مرتضیدر کتابنفیسشافیبهدو طریقنقلفرمودهاست:
1 ـ ابوعبدالله محمد بنعمرانمرزبانی(نقلشدهاز مشایخمفید بوده است) از محمدبناحمد کاتباز احمدبنعبیدالله نحویاز زنادیاز شرقیبنقطامیاز محمدبناسحاقاز صالحبنکیساناز عروهاز عایشه.
2 ـ بهتحویلسند مرزبانیاز احمد بنمحمدبنمکیاز محمد بنقاسمیمانیاز ابنعایشه(ابوعبدالرحمنعبیدالله بنمحمدبنحسینتیمی).
ابنطاوسدر کتابطرائفقسمتیاز خطبهرا کهدر احتجاجطبرسیاستاز شیخاحمد بنشفروة در کتابفائقاز شیخحافظثقة و معظم(نزد عامه) احمد بنموسیمردویهاصفهانیاز کتابمناقبویاز اسحاقبن عبیدالله بنابراهیماز شرقیبنقطاماز صالحبنکیساناز زهریاز عایشهروایتکردهاست.
شیخصدوق، محمد بنعلیبنبابویه(متوفی371 ه.. ق) روایتکردهمیگوید : خبر داد ما را علیبنحاتماز محمد بناسلماز عبدالجلیلیاقطانیاز حسنبنموسیخشاباز عبدللهبنمحمد علویاز رجالییا قطانیاز حسنبنموسیخشاباز عبدللهبنمحمد علویاز رجالیاز اهلبیت(ع) از زینبدختر امیرالمؤمنین(ع) از فاطمه(س).
با تحویلسند ویهمچنینمیگوید : خبر داد ما را علیبنحاتماز محمدبنعمیر از محمد بنعمارة از محمد بنابراهیممصریاز هارونبنیحییناشباز عبیدالله بنموسیبنعیسیاز عبیدالله موسیمعمریاز حفصاحمر از زیدبنعلیبنالحسینشهید از عمهاشزینبدختر امیرالمؤمنین(ع).
با تحویلسند، قسمتیرا در عللالشرایعکهمتضمنبیانفلسفهتشریعاحکاماستاز ابنالمتوکلاز سعدآبادیاز برقیاز اسماعیلبنمهراناز احمد بنمحمدبنجابر از زینب(س) روایتکردهاست.
مفید در مجالسابیاتیرا کهدر خطبه مذکور استبا سند زیر نقلمیکند
جعانیاز محمد بنجعفر حسنیاز عیسیبنمهراناز یونساز عبدالله بنمحمد بنسلیمانهاشمیاز پدرشاز جدشاز زینبدختر امیرالمؤمنینعلیبنابیطالبـ صلواتالله علیهمـ میگوید: همینکهفرمانابوبکر بر غصبفدکو عوالیصادر شد. ـ فاطمهصلواتالله
قد کانبعدکأنباء وهنبثة لو کنتَ شاهدها لمتکثر الخطب
پساز تو خبرها و حادثههاییرویداد کهاگر حاضر بودیکار بهاینجا نمیکشید.
بدینسانمیبینماحدیاز دانشمندانامامیهو عامهاشکالیبهسند روایتنکردهاند؛ مگر اینکهمعاندینیاز دشمناناهلبیتآنرا بهابوالعینا محمدبنقاسماهوازیبصرینسبتدادهاند. از شرححالویچنینبهدستمیآید کهیکیاز دانشمندانعلمادبیاتعرببیشنبودهو مایهایجز ادبیاتعربنداشتهاست. یکادیبچگونهقدرتدارد کهدر مسائلپیچیده الهیاتو نبوتو فلسفهو شرایعاحکامو احتجاجقرآنچنینسخنیایراد کند؟!
اما عناد را چارهاینیست. معناییفطریتر و روشنتر در درکعقلیاز مسئلهخداشناسینیست؛ ولیوقتیکهانساناز طریقانصافخارجشد و راهعناد را پیمود، مسائلروشنرا انکار میکند. بهراستیانسانباید بهخدا پناهبرد کههیچگاهاز طریقانصافخارجنشود. بعضیاز دعاها بهایننکتهاشارهدارند پروردگارا! ایقادریکهعالَمهستیرا آفریدیو زیر سایه قدرتخود پرداختی!
واضحاستکهبرایاینجهان، آفریدگاریهست؛ ولیایندرکدر صورتیاستکهعقل، از راهانصافخارجنشود؛ و گرنهکسیکهمعاند استبا هیچدلیلینمیتواناو را قانعساخت.
علاوهبر این، سید مرتضیعلمالهدی، کهمنکر حجیتخبر واحد استـ بهاینمعنا کهمدعیاستدلیلقطعیبر حجیتنوعیآننداریمـ در کتابشافی، در اثباتامامتو وصایت، در رد مغنیالحجاجتألیفقاضیعبدالجبار معتزلیبهخبر واحدیکههمراهبا قرائنقطعیو مفید علمباشد، استدلالو احتجاجکردهاستو حالآنکهطبقنظریهخود، نمیبایستاستدلالکند؛ چونخبر واحد است.
معلوممیشود کهقرائنقطعیدر اینمورد وجود داشتهاستکهبر مدعایخود استدلالنمودهاست. اعتبار اینخطبهنیز بهجهتنقلمشایخامامیه(بهویژهسید علمالهدی) و دانشمندانعامه، موجبحصولدرجه اعلایاطمینانبهاینخطبه شریفاست