از آنجا که بسیاری از دوستان حتی نمیدانستند چنین خطبه ای وجود دارد یا نه برآن شدیم که متن این خطبه را در این پست قرار دهیم.
خطبه حضرت زینب (سلام اله علیها) در شام
ستایش خدا را که پروردگار جهانیان است، ودرود خداوند بر حضرت محمد (صلی ا... علیه و آله) فرستادة خدا و تمامی خانوان او. خداوند راست گفت، آن جا که فرمود: «آن گاه فرجام کسانی که بدی کردند، بسی بدتر بود، چرا که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریشخند گرفتند.» ای یزید! آیا اکنون که کرانه های زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ کرده ای، و مانند کنیزان از سوی به سویی رانده می شویم، چنین می پنداری که ما در نزد خدا خوار، و تو گرامی هستی، و این به دلیل عظمت ارزش و ارجمندی تو در نزد خدا است؟! از این رو، باد به بینی انداخته و با شادمانی و سرور به زیر بغل خود نگاه می کنی، زیرا می بینی که دنیا به مراد تو، و نظام امور به نفع تو است، و فرمانروایی و سلطنت ما صاف و بی آلایش به دست تو افتاده است. آهسته آهسته! آیا سخن خداوند را فراموش کرده ای که می فرماید:
«و کسانی که کفر ورزیده اند نباید چنین تصور کنند این که به ایشان مهلت داده ایم برای آنان نیکو است، بلکه ما به ایشان مهلت می دهیم تا بر گناه خود بیفزایند، و آنگاه عذاب خفّت بار برای آنان خواهد بود».
آی فرزند آزادشدگان! آیا این از عدل و داد است که زنان آزاده و بردة خود را در پس پرده و پوشیده نگاه داری و دختران رسول خدا (صلی ا... علیه و آله) را اسیر بگیری و پردة حجاب آنان را هتک نموده و چهره هایشان را به مردم بنمایانی و آنان را از آبادیی به آبادی دیگر برده و دشمنان را برای نگریستن به آنان فراخوانی.
و اهل منازل و مراحل بین راه به خوبی به آنان نظاره کنند، و افراد نزدیک و دور، و فرومایه و شریف به چهره های آنان چشم بوزند، در حالی که نه سرپرستی از مردان آنها به همراه آنان است و نه حامی ای از حامیان آنان. البته چگونه امید مراقبت از پسر کسی می توان داشت که دهانش جگر پاکان را جوید و به دور انداخت و خونش از خون شهیدان رویید؟! و چگونه کسی که با بغض و دشمنی و کینه به ما می نگرد، از دشمنی ما اهل بیت کوتاهی خواهد کرد؟! آنگاه بی آن که خود را گناه کار بدانی و جرمت را بزرگ بشماری، می گویی: از روی شادمانی، صدای بلند و یا آهسته برآوردند و سپس گفتند: ای یزید دست مریزاد!
در حالی که با چوب خود بر دندان های مبارک اباعبدا... الحسین (علیه السلام)، آقای جوانان بهشت می زنی. چگونه این سخن را نگویی که با ریختن خون فرزندان حضرت محمد (صلی ا... علیه و آله) و ستارگان آسمان از خاندان عبدالمطلب، زخم بهبود نیافته را خراشیدی و جراحت را از بیخ و بن برکندی، و اکنون به گمان خود پدران و اجداد خود را با صدای بلند مورد خطاب قرار می دهی. قطعاً به زودی به جایگاه آنان وارد خواهی شد و آن گاه آرزو خواهی کرد که ای کاش دستت شل و زبانت لال می شد و چنین سخنی را نمی گفتی و چنین عمل را انجام نمی دادی.
خداوندا! حق و انتقام ما را از کسانی که به ما ستم نمودند، بگیر و خشم خود را شامل حال کسانی که خون ما را ریختند و حامیان ما را کشتند، بگردان. به خدا سوگند، تو با این کار پوست خود را کندی و گوشت خود را بریدی، و قطعاً با این عملی که مرتکب شدی بر رسول خدا (صلی ا... علیه و آله) وارد خواهی شد، آنجا خداوند افراد آنان را جمع نموده، و امور پراکنده شان را گرد آورده و سامان داده، و حق آنان را خواهد گرفت. «هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندار، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.»
و آنگاه خداوند به عنوان حاکم، و حضرت محمد (صلی ا... علیه و آله) به عنوان خصم و شاکی، و جبرئیل به عنوان پشتیبان و یاور او برای تو کافی است. و کسی که تو را تشویق کرد و برگردة مسلمانان نشاند، خواهد دانست که چه بد جانشینانی برای ستمگران اند، و جایگاه کدام یک از شما بدتر و سپاهش نا توان تر است. اگر مصائب سخت روزگار موجب شده است که من با تو سخن بگویم، قطعاً من ارزش تو را کوچک می دانم و تو را سخت سرزنش و بسیار توبیخ می کنم؛ لیکن اشکها جاری و سینه ها داغ است. هان! شگفتا و شگفتا از کشته شدن گروه خدایی پاک گوهر به دست گروه شیطانی آزاد شده!
بنابراین، دستهای اینان به ریختن خون ما، و دهانشان به خوردن گوشت ما آلوده است، و آن جسدهای پاک و پاکیزه را این درندگان به غارت می برند و این مادران کفتارها آثار آنان را نابود می کنند. اگر ما را به عنوان غنیمت گرفته ای، قطعاً به زودی ما را به زیان خواهی دید، آن گاه که جز آنچه را که دستانت پیش فرستاده نخواهی یافت. «و پروردگار تو هرگز به بندگانش ستم نمی کند.» لذا شکوة خود را تنها به خدا می برم و تنها بر او تکیه دارم.
پس کید و مکر خود را به کار بزن، و کوشش خود را بکن، و نهایت تلاش خود را به کار بزن، ولی به خدا سوگند هرگز نخواهی توانست باد ما را از دل ها بزدایی، و وحی ما را بکشی، و به منتهای امر ما برسی، و ننگ این جنایت را از خود بشویی. آیا جز این است که تو خرفت شده ای، و روزگار حکمرانی تو چند روزی بیش نیست، و افراد تو پراکنده خواهند شد، آن روز که منادی ندا بر می آورد: «هان! لعنت خداوند بر ستمگران!»
پس ستایش خدا را که پروردگار جهانیان است و آغاز امر ما را به نیک بختی و آمرزش، و پایان کار ما را به شهادت و رحمت ختم نمود. و از خداوند می خواهیم که ثواب خود را بر شهیدان تکمیل نموده و نعمت افزون خود را به آنان ارزانی داشته، و برای ما خوب جانشینی کند، زیرا که او مهربان و بسیار دوستدار است، و «خدا برای ما کافی است و چه کارگزار خوبی!»